امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

رفتن به پلاج عمو حسین همکار بابایی در بندرگز

قربونت برم قبل رفتن همش در حال غر زدن بودی   خداروشکر دستتو کردی تو دهنت یادت رفت غر زدنات بعد بابایی از بیرو اومد این شاسخین و  برای نیروانا دختر عمو حسین خرید نیروانا کوچولو 1 سال و 3 ماهه راستش  من و پسرم حسودیمون شدددددددددددددد بعدش تیپ زدیم رفتیم بندرگز افطاری خونه عمو حسین اونجا با نیروانا بازی کردی 10 شب رفتیم پلاج تو هم تو راه خوابت برد  تو آلاچیقای بیرون نشستیم تورو هم خوابوندم کنارم بعد عمو حسین و خانومش خاله صبا قلیون میوه ای میکشیدن من و بابایی و تو دود هارو نگاه میکردیم اینم نیروانا خانوم بعد تو پاشدی از شرجی ب...
5 مرداد 1391

بعد از کلی خرابکاری امیرمحمد عروس میشودددد

عروس خاونم وکیلمممممممممممممم؟؟ با اجازه مامانم بله عروس تورشو داد بالا وااااااااا پس داماد کو مامانی ؟؟ وااااا پس لفظانه چی شد ؟؟ قر و نازم چی شد ؟؟ واه واه واه ایش ایش ایش ...
5 مرداد 1391

دومین مروارید کوچولوت مبارک پشمل گگلم

پسر گلم بعد از 15 روز مهمون نوازی از عمه های متعالی تونستیم بیکار شیم بیاییییم نت البته یه هفته ای میشه این یکی دندونتم در اومده البته یکم بزرگتر از اینی که تو عکس شده الان در هر صورت  فک کنم این یکی درد داشت برات آخه 2 شب نصفه شب با گریه شدید پا شدی یکم باهات بازی کردم خوابت برد پسر گلم دو کار جدید انجام میدی 1- به مدت طولانی و سر سفره قشنگ میشینی آفرین هوررررررررررررررررراااااااااااا و دومی اینکه قبلا چهاردست و پا میشدی با سینه خودتو مینداختی جلو الان دیگه اینجوری نمیکنی قشنگ چهاردست و پا میری فرفره شدی همش دستت یا تو پنکس یا  زیر تلوزیونی و هزار جا...
3 مرداد 1391